English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1487 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expired appropriation U اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
long life itemes U اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
liabilities and assets U بدهی و دارایی
current asset U دارایی جاری
circulating asset U دارایی جاری
current assets U دارایی جاری
current liability U بدهی جاری
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
liquidation U پرداخت بدهی
the d. of a debt U پرداخت بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
monetization U پرداخت نقدی بدهی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
defaults U عدم پرداخت بدهی
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
solvency U توانایی پرداخت بدهی
due U بدهی موعد پرداخت
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
defaulting U عدم پرداخت بدهی
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
default U عدم پرداخت بدهی
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
defaulted U عدم پرداخت بدهی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
payment on open account U پرداخت در حساب جاری
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
brass bands U ادوات انها از برنج باشد
brass band U ادوات انها از برنج باشد
asset U جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
unliquidated damages U خسارتهایی که نحوه محاسبه و پرداخت انها در قرارداد ذکرنشده است
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
insured U کسی که زندگی و دارایی اش بیمه شده باشد
current ratio U نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
mysticism U مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
record U برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
paymistress U زنی که مامور پرداخت باشد
deferred dividened U سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
blank bill U براتی که در ان محل پرداخت قید نشده باشد
post paid U که پول پست ان از پیش پرداخت شده باشد
escheat U حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
foreign attachment U توقیف دارایی شخص بیگانه یاغائب ازمحل دارایی
notobranchiate U در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
out of bond U کالاهایی که پس از پرداخت حقوق گمرکی ازمحوطه گمرک خارج شده باشد
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
forwarding merchant U حق الزحمهای دریافت می دارد بدون انکه دروسیله حمل یا پرداخت کرایه شریک باشد
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
financing U رسته دارایی دارایی
finances U رسته دارایی دارایی
finance U رسته دارایی دارایی
financed U رسته دارایی دارایی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
asset U دارایی
holding U دارایی
pursing U دارایی
possession U دارایی
financed U دارایی
means U دارایی
financing U دارایی
portfolios U دارایی
purses U دارایی
finances U دارایی
estate U دارایی
estates U دارایی
pursed U دارایی
purse U دارایی
property U دارایی
wealth U دارایی
fortunes U دارایی
fortune U دارایی
finance U دارایی
portfolio U دارایی
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
those U انها
yond U انها
they U انها
debit U بدهی
liabilities U بدهی
liability U بدهی
due U بدهی
debiting U بدهی
indebtedness U بدهی
debts U بدهی
debits U بدهی
debt U بدهی
debited U بدهی
liability to disease U بدهی
hereditament U دارایی غیرمنقول
finance office U اداره دارایی
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
finance ministry U وزارت دارایی
equities U دارایی شرکاء
personalty U دارایی شخصی
assets U مایملک دارایی
to take an inventory of U صورت دارایی
equity U دارایی شرکاء
finance officer U افسر دارایی
personal chattels U دارایی منقول
Chancellor of the Exchequer U وزیر دارایی
Chancellors of the Exchequer U وزیر دارایی
temporality U دارایی دینوی
the furniture of ones pocket U دارایی جیب
personal state U دارایی منقول
thing U اسباب دارایی
circulating asset U دارایی در گردش
capital goods U دارایی ثابت
fortune U دارایی ثروت
fortunes U دارایی ثروت
financial agency U اداره دارایی
weal U ثروت دارایی
assets and equities U دارایی ودیون
installation property U دارایی قسمت
ministry of f. U وزارت دارایی
inventory U دفتر دارایی
possession U دارایی متصرفات
money bag U دارایی دولت
hab U داشتن دارایی
property tax U مالیات دارایی
weals U ثروت دارایی
private property U دارایی شخصی
intendant U پیشکار دارایی
one of them U یکی از انها
many of them U بسیاری از انها
the most that i can do U بیشتر انها
most of them U بیشتر انها
who are they? U انها کی هستند
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
collective liability U بدهی جمعی
debt U بدهی داشتن
debts U بدهی داشتن
floating debt U بدهی متغیر
to be in debt U بدهی داشتن
promissory note U برگه بدهی
promissory notes U برگه بدهی
arrear U بدهی پس افتاده
contingent liability U بدهی احتمالی
debit card U کارت بدهی
debit U ستون بدهی
debt burden U بار بدهی
due bill U سند بدهی
admission of liability U قبول بدهی
an active debt U بدهی با ربح
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
contingent liability U بدهی اتفاقی
to get into debt U بدهی پیداکردن
acknowladgement of debt U قبول بدهی
legal liability U بدهی قانونی
absolute liability U بدهی مطلق
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com